کارگران چمن
آری از هفت تا هفت، برای من و او و آن های کارگر در ماه رمضان در دمای بیش از چهل درجه سانتی گراد، آخرش هم نفهمیدم چمن را برای آدم ها کاشته اند، یا کارگران را برای چمن؟
...
تهران نامه
راستش بودن در کنار اجسام جان گرفته از مشاهیر نام برده همیشه حس متفاوتی به آدم میبخشد و برای مدتی مدید فکر را از هر جهت آسوده میگرداند. آن روز بعد از سلام و احوال پرسی و خوش و بش های همیشگی آقای پایانیانی رو به من کرد و گفت: میلاد فردا به احتمال قوی میریم تهران دوست داری همراهمون بیای؟
...
خاطره سی کانیان با 80 نفر مهمان از شهر بناب
در راه به خیلی چیزها فکر کردم و با خود از دنیای اطرافم سخن می گفتم. از تنهایی ها و رنج های مردم و بیش از همه به خودم که چه شد این گونه در چرخ عالم سردرگم مانده ام
...
خاطره گم شدن در مه پاییزی کوهستان
وقتی بروی یال در حال حرکت بودیم متوجه شدم کاملا به صورت اتفاقی و البته برای اولین بار کارزان راه را گم کرده است و ما در جهت اشتباه قدم برمیداریم. آخر کانی شێخان را در پشت سر رد کرده و حال در راه رسیدن به سی کانیان بودیم و اثری از آن نبود.
...
سرای هیمن موزه مفاخر فرهنگی هنری مهاباد
بیمارستان نامه
میدانم که درد، درد دارد و هیچ خوش آیند نیست. اما چیزیی که در اینجا از ناله و شیون های زنان و اشک های بی صدای مردان دیدم این بود که هیچ کس به مرگ باور ندارد.
...
نیمکت و آدم برفی
تیتراژ 5 کارتون جالب و خاطره آمیز
در ادامه مطلب:تیتراژ کارتون های شهر موش ها،میتی کومان (که هرگز نشنیده اید)،حمله به تایتان (همراه با ترجمه)،سندباد (انگلیسی و عربی) و در آخر بابا لنگ دارز
متن،ترجمه و دانلود آهنگ Careless Whisper به همراه دکلمه فارسی کارتون آنشرلی با مو های قرمز
دکلمه غریبانه کارتون انشرلی با موهای قرمز
آنه ! تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشمهایت
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
...
انتظار
در آن لحظه و لحظات قبل از آن تنها آرزو داشتم برای آخرین بار همان دختر بچه را ببینم که دوباره زبان کوچکش را به نشانه تمسخر بیرون در می اورد و من را مسخره میکند. اما نه در آن لحظه و نه هیچ یک از لحظات قبل و بعد نیز او را ندیدم.
...
در میان زباله ها
نتوانستم طاقت بیاورم جلو رفتم تا از خودش دلیل کارش را بپرسم اما جرائت نکردم جلو بروم اما نه از ترس این که به من آسیبی وارد کند. بلکه از سخنی نسنجیده ترسیدم که بخواهد دل کوچک او را برنجاند.
...
چه در کوه است؟
شاید آنان کوه را همانند پیرمردی زیبا و مشهور میدیدند که جز به خود به غیر از هیچ کس فکر نمیکند و برایش هم مهم نیست بقیه چه میکند ولی بازم حاضر است به تو یاد بدهد زندگی ارزشش را ندارد.
...
دعوای بچه ها
که در آخر به علت مستی زیاد به دختره تجاوز میکند. تا قبل از آن موقع حادثه ای به این ابعاد ندیده بودم چرا که شهرما کوچک است و دل مردمانش بسیار بزرگ است.
...
راهنمای قدم به قدم بازی Resident Evil 5
پاییز
همه با هم جواب دادند چرا که هیچ چیزیی بیشتر از این برای انسان خوش تر نیست که بعد از بازگشت بتواند جا پای خود را در میان رد پاها پیدا کند.
...