مهمانی پس از تو
در هیای هوی سکوت پس از تو شبی مهمان خانه ای شب برای ابد شدم.
بر روی میز از طعام هرچه بگوی بود؛ جز هر چیزی که به توان آن دید.
در اطرافم و بر روی میز، همه بودن الا آنی که باید میبود.
و در این ساعات شلوغ چه کسی نوازش گر من خواهد بود؟
وقتی حتی چراغ های روشن خانه نیز از خود نور نمیدهند؟
گوی جهان فقط تو را کم داشته باشد؛ من به حال خود رها شده ام.
و چه زیبا این عشق که هیچگاه نشد آن را بفهمم.